ترجمه مقاله

دامن

فرهنگ فارسی معین

(مَ) (اِ.) = دامان : 1 - بخش پایین جامه . 2 - کنارة هر چیز. 3 - گستره ، پهنه . 4 - آغوش ، بغل . ؛~آلوده بدکار، بدنام . ؛~از چیزی برافشاندن ترک آن چیز کردن . ؛ ~افشاندن الف - کوچ کردن ، سفر کردن . ب - ترک کردن ، روگرداندن . ؛~ به کمر زدن کنایه از: آماده شدن برای انجام کاری . ؛پا در ~کشیدن یا آوردن کنایه از: الف - ترک آمد و شد کردن . ب - قرار داشتن . ج - کناره گرفتن .
ترجمه مقاله