ترجمه مقاله

دم

فرهنگ فارسی معین

(دُ) [ په . ] (اِ.) = دنب : زایده ای است کم و بیش دراز که از تعدد مهره های استخوان در دنبالچه به وجود آمده است . در جانوران چهارپا به شکل دسته ای مو در پشت پاها آویزان است و در پرندگان به شکل پرهایی که در پایان بدن آن روییده . ؛ ~ اسبی الف - نوعی بستن موی سر از پشت که شبیه دم اسب باشد. ب - باران شدید و مداوم . ؛~ بر زمین زدن کنایه از: تسلیم شدن . ؛ ~ گاوی به دست آوردن : کنایه از: وسیلة درآمد یا مقامی به دست آوردن . ؛ ~ خروس کنایه از: نادرستی یا دروغگویی . ؛ با ~ خود گردو شکستن کنایه از: نهایت شادمانی داشتن .
ترجمه مقاله