ترجمه مقاله

سبزک

فرهنگ فارسی معین

(سَ زَ) (اِ.) 1 - سبزه . 2 - صراحی که از شیشة سبز ساخته باشند. 3 - بنگ ، حشیش . سبزه (سَ زَ یا زِ) (اِمر.) 1 - چمن . 2 - نوعی کشمش سبز. 3 - گندم گون ، کسی که رنگ پوستش اندکی تیره باشد. 4 - گندم یا عدس که ایرانیان جهت پیشواز عید نوروز آن را رویانده و سبز می کنند، سبزة عید.
ترجمه مقاله