ترجمه مقاله

سرپیچ

فرهنگ فارسی معین

( ~ .) (اِمر.) 1 - آن چه که بر سر چیزی می پیچند. 2 - دستار، عمامه . 3 - زینتی از زر و سیم و جواهر که در جلو عمامه و دستار قرار دهند. 4 - یکی از اجزای چراغ نفتی که فتیله در آن جا می گیرد و آن را به بدنة چراغ نصب کنند و لوله روی آن قرار گیرد. 5 - وسیلة گود شیارداری از جنس عایق که لامپ درون آن می پیچد و به سیم برق وصل می شود.
ترجمه مقاله