ترجمه مقاله

شاخ

فرهنگ فارسی معین

[ په . ] (اِ.) 1 - شاخة درخت . 2 - نوعی ابزار دفاعی استخوان مانند که بالای سر حیواناتی مانند گاو و گوزن و... می روید. 3 - پاره ، قطعه ، شعبه . ؛ ~ در آوردن کنایه از: بسیار تعجب کردن . ؛ ~ ِ غول را شکستن کار فوق طاقت انجام دادن . ؛ با ~ گاو درافتادن کنایه از: حد خود را نشناختن و با قوی تر از خود پنجه درافکندن .
ترجمه مقاله