ترجمه مقاله

شکر

فرهنگ فارسی معین

(ش کَ) [ په . ] (اِ.) 1 - عصارة شیرینی که از چغندر قند یا نیشکر گیرند. 2 - کنایه از: سخن شیرین . 3 - در ترکیب با برخی واژه ها معنای خوش و دلنشین می دهد. مانند: شکر - خواب ، شکرخند، شکرلب .
ترجمه مقاله