ترجمه مقاله

صفراکش

فرهنگ فارسی معین

( ~ . کُ) [ ع - فا. ] 1 - (ص فا.) زایل کنندة صفرا. 2 - (اِ.) کنایه از: غذای کمی که صبح خورند.
ترجمه مقاله