ترجمه مقاله

ماندن

فرهنگ فارسی معین

(دَ) [ په . ] 1 - (مص ل .) اقامت کردن . 2 - عقب افتادن . 3 - درمانده و ناتوان شدن . 4 - شبیه بودن ، مانند بودن . 5 - تعجب کردن . 6 - شکیبیدن ، صبر کردن . 7 - (مص م .) سپردن ، واگذاردن . 8 - باقی گذاشتن ، به جا گذاشتن .
ترجمه مقاله