ترجمه مقاله

واگیر

فرهنگ فارسی معین

(حامص )1 - سرایت . 2 - (دستة عزاداری ) تکرار جمع مصراع یابیت ترجیع را. 3 - ورزشی اس ت پهلوانان را در گود زورخانه که یک به یک دست بر دیوار نهند و به جانب همان دست بر سینه زور کنند تا سینه برآمده پهن شود. 4 - ورزشکار پس از آن که از سنگ گرفتن خسته شد و دیگری سنگ گرفت ، مجدداً چند مرتبه سنگ می گیرد. آن را واگیر گویند. 5 - آغاز کردن کشتی مجدداً.
ترجمه مقاله