ترجمه مقاله

پابند

فرهنگ فارسی معین

(بَ) 1 - (اِمر.) بندی برای بستن پای مجرمان . 2 - عقال ، آنچه که با آن پای حیوان را ببندند. 3 - (ص مر.) گرفتار، اسیر. 4 - شیفته ، مفتون . 5 - متعهد، وفادار.
ترجمه مقاله