ترجمه مقاله

کسف

فرهنگ فارسی معین

(کَ) [ ع . ] (مص م .) 1 - بریدن ، پاره کردن . 2 - افکندن حرف متحرکی راکه در آخر جزو باشد، یعنی مفعولات را بدل به مفعولن کردن .
ترجمه مقاله