ترجمه مقاله

گزک

فرهنگ فارسی معین

(گَ زَ) (اِ.) 1 - مزه ، چیزی که با آن تغییر ذائقه دهند. 2 - سرما زده . 3 - موقع ، فرصت مناسب . 4 - (عا.) بهانه ، دستاویز. ؛ ~دست کسی دادن یا افتادن : بهانه یا مدرک به دست کسی افتادن یا دادن .
ترجمه مقاله