ترجمه مقاله

گنده

فرهنگ فارسی معین

(گُ دَ یا دِ) (اِ.) 1 - گلوله ای که از خمیر به جهت یک عدد نان درست کنند؛ چانة خمیر. 2 - (ص .) مدور، گرد. 3 - کوفتة بزرگی که از گوشت سازند و در شله پلو و آتش اندازند. 4 - گرهی که از بدن برآید و درد نکند؛ ثؤلول ، آژخ . 5 - تختة کفشگران .
ترجمه مقاله