ترجمه مقاله

انداختن

فرهنگ فارسی معین

(اَ تَ) [ په . ] 1 - (مص م .) افکندن ، پرتاب کردن . 2 - چیزی را به هدف زدن ، هدف قرار دادن . 3 - در جایی منزل کردن . 4 - راندن ، طرد کردن . 5 - فرش کردن ، گستردن . 6 - مقدّر ساختن .7 - (عا.) جنس نامرغوب را به جای جنس خوب فروختن ، کلاه گذاشتن . 8 - طرح کردن ، مطرح ساختن . 9 - (مص ل .) مشورت کردن . 10 - کاستن ، کسر کردن .
ترجمه مقاله