ترجمه مقاله

اندر

فرهنگ فارسی معین

(اَ دَ) [ په . ] 1 - (حراض .) در، تو، در میان . 2 - گاه به صورت پیشوند بر سر افعال می آید و معنی داخل شدن می دهد؛ اندر آمدن ، اندر افتادن .
ترجمه مقاله