ترجمه مقاله

سنگ

فرهنگ فارسی معین

(سَ) [ په . ] 1 - (ص .) وقار، اعتبار. 2 - (ق ) آهستگی ، آرامش . 3 - نام عمومی مواد کانی است که به طور طبیعی به یکدیگر چسبیده و متراکم شده است و در نتیجه تودة نسبتاً سفتی را به وجود آورده است . 4 - وزنه ای جهت سنجش سنگینی . 5 - دو قطعه سنگ به ابعاد کوچک تر از سنگ آسیاب با حلقه ای در میان آن ها که زورخانه کاران به پشت خوابند و حلقه ها را به دست گیرند و سنگ ها را بالا و پایین برند. ؛از ~چشمه تراشیدن کنایه از: کار بیهوده انجام دادن . ؛ ~ُ سبو کردن کنایه از: متضاد بودن ، ناساز بودن . ؛~ کسی را به سینه زدن کنایه از: طرفداری و دلسوزی کردن از کسی بیش از خود او. ؛ ~مفت گنجشگ مفت کنایه از:استفاده از فرصت های مناسب .
ترجمه مقاله