ترجمه مقاله

شست

فرهنگ فارسی معین

(شَ) (اِ.) انگشت بزرگ و پهن دست یا پا، انگشت نر، انگشت ابهام . ؛~ کسی خبردار شدن ناگهان پی بردن ، به فراست دریافتن .
ترجمه مقاله