ترجمه مقاله

شستی

فرهنگ فارسی معین

(شَ) 1 - (ص نسب .) منسوب به شست . 2 - (اِ.) تخته ای بیضی یا مستطیل که رنگ های مختلف روی آن چیده شود. در یک گوشة شستی بریدگی ای وجود دارد که جای شست دست چپ نقاش است . نقاش به هنگام کار بر روی شستی به وسیلة قلم مو رنگ ها ی لازم را مخلوط می کند و رنگ منظور را آم اده می سازد و سپس آن را به کار می برد. 3 - اشاره با شست به سیمِ بم .
ترجمه مقاله