ترجمه مقاله

شمع

فرهنگ فارسی معین

(شَ) [ ع . ] (اِ.) 1 - موم . 2 - آلتی که از موم یا پیه سازند و در میان آن فتیله ای قرار دهند و آن را برفروزند تا روشنایی دهد. 3 - آلتی در انتهای سیلندر و روی سرسیلندر که روی موتور اتومبیل نصب می شود.
ترجمه مقاله