ترجمه مقاله

چشم خوردن

فرهنگ مترادف و متضاد

۱. بهچشمآمدن، بهنظرآمدن، دیده شدن، چشمزخمخوردن، چشمزده شدن
۲. محسوس بودن، مشخص بودن
ترجمه مقاله