بافتن
فرهنگ مترادف و متضاد
۱. بافندگی کردن، نساجی کردن
۲. در هم تنیدن، به هم تابیدن، تاروپود درهم زدن
۳. سر هم زدن، حرف بیمنطق زدن، گزافهگویی کردن
۴. از خود درآوردن
۲. در هم تنیدن، به هم تابیدن، تاروپود درهم زدن
۳. سر هم زدن، حرف بیمنطق زدن، گزافهگویی کردن
۴. از خود درآوردن