ترجمه مقاله

حکم کردن

فرهنگ مترادف و متضاد

۱. امر کردن، دستور دادن، فرمایش دادن، فرمودن، فرمان دادن
۲. رای صادر کردن، قضاوت کردن، داوری کردن
۳. فتوا دادن
۴. نظر دادن، رای دادن
۵. اقتضا کردن، ایجاب کردن
۶. کارآیی داشتن، نقشپرداز بودن
۷. حکومت کردن، حکم راندن، فرمانروایی
ترجمه مقاله