ترجمه مقاله

ساکن شدن

فرهنگ مترادف و متضاد

۱. سکناگزیدن، جا گرفتن، مسکن گزیدن، اقامت کردن، متوطن شدن، مقیم شدن، مستقر شدن، استقراریافتن، ماندگار شدن
۲. ایستادن، متوقف شدن، بیحرکت ماندن
۳. آرام شدن، تسکین یافتن
ترجمه مقاله