ترجمه مقاله

طرفدار، طرفدار

فرهنگ مترادف و متضاد

پیرو، تابع، حامی، طرفگیر، دوستدار، شاعی، هواخواه، هوادار، یار ≠ مخالف
ترجمه مقاله