ترجمه مقاله

متلاطم کردن

فرهنگ مترادف و متضاد

۱. طوفانی کردن، متموج کردن، پرموج کردن، مواج کردن
۲. آشفته کردن، مغشوش کردن
۳. ناآرام کردن، بحرانی کردن، آشوبناک کردن، بهآشوب کشاندن
ترجمه مقاله