ترجمه مقاله

معزول کردن

فرهنگ مترادف و متضاد

۱. برکنار کردن، عزل کردن، خلع کردن، از کاربرکنار کردن، کنار گذاشتن، برداشتن ≠ منصوب کردن، گماشتن، برگماشتن
۲. دور کردن، جدا کردن
ترجمه مقاله