ترجمه مقاله

معطل کردن

فرهنگ مترادف و متضاد

۱. بلاتکلیف گذاشتن، منتظر گذاشتن
۲. معلقگذاشتن
۳. درنگ کردن، تاخیر کردن، دیر کردن
۴. متوقف کردن، تعطیل کردن
ترجمه مقاله