ترجمه مقاله

معمول داشتن

فرهنگ مترادف و متضاد

۱. انجام دادن، اجرا کردن
۲. متداول ساختن، باب کردن، رایج کردن ≠ از رواج انداختن، نارایج کردن
ترجمه مقاله