ترجمه مقاله

مقرر گشتن

فرهنگ مترادف و متضاد

۱. مقرر گردیدن، مقرر شدن، مقرر گردانیدن
۲. قرار گذاشتن، قرار گذاشته شدن
۳. آشکار شدن، معلوم شدن
ترجمه مقاله