ترجمه مقاله

ناظر

فرهنگ مترادف و متضاد

۱. کارگزار، مباشر، وکیل
۲. متصدی، مراقب
۳. تماشاچی، تماشاگر، حاضر، شاهد، نظارهگر
۴. عاشق
ترجمه مقاله