آشکار شدن
فرهنگ فارسی طیفی
مقوله: نحوۀ ارتباط
ن، روشنشدن، تجلی کردن، متجلی شدن، آفتابی شدن، برملا شدن، برآمدن، پدید آمدن، برخاستن، پیداشدن، ظهور کردن، امتحان پس دادن، روشن و آشکار شدن ماهیت کسی یا چیزی، آب ازلب و لوچهء کسی سرازیر شدن، آفتاب زیر ابر پنهان نماندن
بهدست آمدن، یافت شدن، یافته شدن
بدیهی بودن، ثابت شدن، اثبات شدن