آماده نبودن
فرهنگ فارسی طیفی
مقوله: اختیار آتی
ل] آماده نبودن، دروضعیت ناآمادهقرار گرفتن
کامل نبودن، تکمیل نشدهبودن، [◄ نقصان یافتن 55]
بیبرنامهبودن، خودجوش بودن، بداهه گفتن
غافلگیر شدن، احتیاط لازم را نکردن، مراقب نبودن، بیتوجه بودن
موعدش گذشته بودن، دیر بودن
بیقید بودن، روزمره زندگی کردن، غفلت کردن
بیگدار بهآب زدن، بیپروا بودن
شتابیدن، عجله کردن
انتظار نداشتن
موعدش نرسیده بودن، زود بودن
درمعرض خطر بودن، درخطر بودن
دستپاچه شدن، کلافه شدن
بیتوجهبودن
بینظم بودن [◄بینظم شدن 61]
ندانستن
نقص داشتن
موفق نشدن
تمریننداشتن، ماهر نبودن
کارآیی نداشتن، زنگزده بودن، زنگ زدن، زوال یافتن، کهنه بودن