ترجمه مقاله

آویزان بودن

فرهنگ فارسی طیفی

مقوله: بُعد ] آویزان بودن، آویختن، تاب خوردن روی چیزی معلق شدن، پوشاندن، خیمه زدن آویزان شدن، درآویختن، چنگ زدن، جنگ تن‌به‌تنکردن منتظر بودن، معلق بودن
ترجمه مقاله