ارادهکردن
فرهنگ فارسی طیفی
مقوله: اختیار فردی؛ عام
هکردن، امر کردن، ارادهداشتن، اختیار داشتن، مخیر بودن، مایل بودن، دلش خواستن، آزاد بودن، انتخابکردن
قصدکردن، آرزو کردن، میل داشتن
تصمیم گرفتن، تشخیص دادن
مصمم بودن، داوطلب شدن، راغب بودن
تنها بهقاضی رفتن، قضاوت کردن