اسب
فرهنگ فارسی طیفی
مقوله: حرکت
، بدخش، مادیان، خنگ، مرکب، بارگی، خیل
رخش
اسب جوان، کره
انواع اسب: جنگی، بارکش، خراس، اخته
نژاد اسب: عرب، کرد، عرب کرد، ترکمن، عرب ترکمن، چناران، سیلمی، پونی، هانوورین، اولدنبرگر، پرشرون، تاروبرد، توروبرد، مجار، شتلاند، آنگلوعرب، کَسپینپونی، تازی
بدن اسب: سر، گردن، یال، کمر، کپل، دم، دست، پا، سم، بخلوق، مچ، زانو، مفصل خرگوشی، تاندون
غذای اسب، جو، ینجه، کاه، کنسانتره، هویج، جعفری، سیب
پوشیدنی اسب: سازوبرگ، زین، جل، پلاس، یراقآلات، دهنه، افسار، مهار، عنان، اخیه، لجام، کمند، کلگی، هویزه، دست جلو، رکاب، تعلیمی، سینهبند، عرقگیر، مهمیز، شلاق، چشمبند، توپوقبند، دهنهآبخوری، دهنه هویزه، زین درساژ، زین سواری آزاد، زین پرش، برگستوان، غاشیه، نعل
رنگ اسب: کهر(قهوه ای)، قره کهر (سیاه)، نیله (خاکستری)، قزل (سفید)، سفید خالدار، ابلق، پیشانیسفید، چهار قلم سفید، کرنگ، سمند (طلایی)، یال دم یزیدی، نیله ابرش، نیله گلگون، سرخون، نیله مگسی، قرهنیله
حرکت اسب: خرام، قدم، یورتمه، یورتمهدرجا، چهار نعل، چهار نعل کوتاه (بلند)، تاخت، شانه داخل، شولدرینگ، رم کردن، سردست زدن، لگ ییلدینگ، از کنار رفتن، چرخش دست، چرخش روی پا، پیروت، پرش، کابریول، نورز، تراورس، هاف پاست، پاساژ، پیافه
صدای اسب، شیهه
سوارکار، سوار
سوارکاری، اسب سواری
محل سوارکاری، مانژ
صفات اسب: بادپای، تیزرو، صرصر، سریع، عنانگسیخته، خوش لگام، خوش عنان (رکاب)، راهوار، بدرکاب، بدراه، گهگیر، نرمرو