ترجمه مقاله

انقلاب کردن

فرهنگ فارسی طیفی

مقوله: تغییر ] انقلاب کردن، قیام کردن، سرنگونساختن فتنه برپا کردن، بلوا راهانداختن، طغیان کردن، شوریدن، از بیخ کندن، به‌زباله‌دان تاریخ انداختن دگرگون ساختن، متحول کردن، واژگون کردن، وارونه کردن نابود کردن، محو کردن خراب کردن، تخریب کردن ازنو ساختن، طرحی نو درانداختن، نو کردن تبدیل کردن آشوب‌زده شدن، ناامن شدن، ناآرام شدن
ترجمه مقاله