بدی کردن
فرهنگ فارسی طیفی
مقوله: اختیار آتی
بدی کردن، ضرر زدن، صدمه زدن، آسیب رساندن، آزردن
آهنگِ کسی(چیزی) کردن (داشتن)، بد کردن بهکسی، بد کردن
بد بودن برای کسی، مجروح کردن، آسیب زدن، ازشکل طبیعی خارج کردن
فاسد کردن
شیطنت کردن، مورد ظلم قراردادن، عذابدادن، بدی کسیرا خواستن