بیحالیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: عمل داوطلبانه ت، شُلی، لَختی، خمودگی، جمود، بیحسی، سستی، کرخی، کندی، آهستگی تنبلی، بطالت، فقدان حساسیتروحی، بیتفاوتی بیعزمی