تغییر کردن
فرهنگ فارسی طیفی
مقوله: تغییر
غییر کردن، تغییر شکل دادن، تبدیل شدن، عوض شدن، دگرگون شدن، نوسان داشتن
تغییرپذیر بودن، متغیر بودن، معین نبودن
رنگ عوض کردن، تغییر رنگ دادن، رنگ باختن
جمع شدن، روی هم آمدن، اضافه شدن
نو شدن
انقلاب کردن
سرنگون شدن، وارونهشدن
تغییر دکوراسیون دادن، منظمکردن
تبدیل شدن
عوض شدن اوضاع، ورق برگشتن، در برروی یکپاشنه نچرخیدن
تغییر کردن محیط، آب بهآبشدن
افزایش یافتن
بهبود یافتن، بهتر شدن
پیچوتاب خوردن، پیچیدن
قرار نداشتن، رقصیدن، لرزیدن، بال زدن، تکانخوردن، جنبیدن، حرکت کردن
متناوببودن، نوسان کردن، نوسان داشتن
توفانی بودن، متلاطم بودن
منصرفشدن، تغییر عقیده دادن، بیعزمبودن، بهخواهشهای نفس تسلیم شدن
تغییر جهت دادن، منحرف شدن
تکامل یافتن