حکمرانی
فرهنگ فارسی طیفی
مقوله: ارادۀ اجتماعی عام
، فرمانروایی، ادارۀ مملکت (کشور)، مملکتداری، سیاست، سیاستگذاری، راهبری، فرماندهی، امارت، امیری، اتوریته، امامت
کنترل، تسلط، غلبه، چیرگی، تفوق، سلطه، استیلا، انقیاد، حکمفرمایی
حاکمیت، نظام، سازمان سیاسی▼
استعمار، نئوکولونیالیسم، استعمار نو (جدید)، امپریالیسم، استکبار، دیوانسالاری، بوروکراسی
انتقال حکومت، انقلاب، کودتا، کودتای نظامی، کودتای خزنده
نظامهای حکومتی، نظام سیاسی: کاپیتالیسم، سرمایهداری، کمونیسم، ناسیونالسوسیالیسم، نازیسم، فاشیسم، شاهنشاهی، مشروطه، ستمشاهی، بردهداری، ارباب[و]رعیتی، فئودالیسم، ملوکالطوایفی، مشروطه
دانش حکومت کردن: مدیریت، سیاست