خارج از زمان خود بودن
فرهنگ فارسی طیفی
مقوله: زمان
] خارج از زمان خود بودن، زمان-ناسازگاری، عدم انطباق تاریخی
نابههنجاری تاریخی، اشتباه تاریخی
دیرجنبیدن، تأخیر، زود رسیدن، تعجیل
رسم منسوخ، امر منسوخ، امر کهنه، [◄ منسوخ، فراموششده 506]
آدم کهنهپرست، مرتجع، آدمخلاف زمانه، متعصب
مترقی، تجددطلب، بدعتگذار، روشنفکر [◄ اندیشنده 449]
فوقمدرن، مال صدسال بعد