خشکی
فرهنگ فارسی طیفی
مقوله: مادۀ غیرآلی
شکی، پژمردگی، پلاسیدگی، بیآبی، تبخیرشدگی، سوختگی
احتراق
خشکسالی، قحطی، کمآبی، بارش کم
اقلیم بیابانی، کویر، بر ِبیابان (برهوت، برهود)، بادیه، زمین لمیزرع، بیابان
زمین، خاک
[ناخنخشکی ◄ خست 816]
چیز خشک، سبزیخشک، خشکبار