خوابآلودفرهنگ فارسی طیفیمقوله: عمل داوطلبانه آلود، خوابآلوده، خسته، نیمهبیدار خوابیده، خفته، خواب، پُرخواب، سنگین، بیهوش، ازهوشرفته، مدهوش، بیحس