دارای جوهر
فرهنگ فارسی طیفی
مقوله: وجود
ی جوهر، قائم بهذات، ذاتی، فطری، اساسی، شخصی، فردی، باطنی، ژنتیک
اصلی، واقعی، عینی، اوبژکتیف، طبیعی، جسمی، پدیدهای، فیزیکی، مادی
جامد، سفت، محکم، ملموس، لمسشدنی، محسوس، [◄ چگال 324]
قابل ملاحظه، مهم
بزرگ، پرحجم، پرمغز، درشت
وزین، فربه، سنگین
جاندار