ترجمه مقاله

درشُرُفِ وقوع

فرهنگ فارسی طیفی

مقوله: تغییر فِ وقوع، قریب‌الوقوع، درراه، مقدّر، پیشگویی شده، پیش‌بینی شده، درشُرُف، آینده، آمادۀ ارائه، آتی 124 نزدیک، نزدیک‌شونده حتمی، ناچار، ناگزیر، اجتناب‌ناپذیر، حتمی‌الوقوع، جبری، قطعی اجباری، غیر‌ارادی مقتضی، مقرر، ضروری، فوتی، مرهون، بی‌درنگ، فوری، بلافاصله، آنی، بلادرنگ آبستن، موجود، در نطفه، آماده تهدید‌کننده تدارکاتی نحس میمون محتمل، پیدا موعود، ازپیش تعیین‌شده پیش‌بینی‌کننده
ترجمه مقاله