درون
فرهنگ فارسی طیفی
مقوله: بُعد
اخل، تو، اندرون، بطن، دل، مغز، لُب، روح، نهان، نهاد، میان
حیاط، صحن، اندرونی، محل، حرم، مأمن
فطرت، جوهر
هسته، مرکز
نفوذ، دخول
اشباع، حضور
انتشاردر درون چیزی ◄ تفرق
تداخل، آمیختگی
امعاواحشا، اندام داخلی▼
متن، فحوا، محتوا ◄ موضوع، مظروف