ترجمه مقاله

رسوا کردن

فرهنگ فارسی طیفی

مقوله: احساسات فردی ن، بی‌آبرو (بدنام،سرافکنده ...) کردن، مفتضح کردن، کوس (طبل) رسوایی کسی ‌را زدن، استهزا کردن، تحقیر کردن افترا زدن، بدگویی کردن، تهمت زدن، بدنام کردن، ملوث کردن، خدشهدار کردن، لکه دار کردن
ترجمه مقاله