شکل
فرهنگ فارسی طیفی
مقوله: شکل
کل، صورت، مثال، مثلافلاطونی، نمونۀ کامل، ایده
تمثال، عکس، نگاره، تصویر، هیستوگرام، نمودار، آمار
قالب، فُرم، قسم، نوع، جور، الگو، سامانه، بافت، ساختار
قطع، اندازه، طرح، ترکیب، خطوط اصلی، چارچوب
اسلوب، سَبک، مُد
وضع، حالت
هیئت، ظاهر، ترکیب، نما، ریخت، سرو وضع، قیافه، چهره
پیکر، هیکل، قواره، اندام، قدوقواره، بالا، قدوبالا، قدوقامت، بدن انسان
گل، نقش، نقشونگار، نگار، علامت
نیمرخ، رخ، طرح بیرونی، خطوط، شبح، سایهنما، سیاهسایه، الگو، نمونه، طرح دورهبر، طرح کلی
تشکیل، شکلگیری، تکوین، آرایش، احداث، ایجاد، تأسیس، مشارکت
مورفولوژی، ایزومورفیسم
خطوط چهره
الگو، اسوه، سرمشق
قالببندی، چاپ
پیکره، تندیس، شکلدهی، خراطی، آهنگری، ◄ مجسمهسازی