ضدیت کردن
فرهنگ فارسی طیفی
مقوله: تضاد در عمل (اختیار فردی)
ت کردن، راندن، مخالف بودن، منافی بودن، ستیز کردن، ساز مخالف زدن، دست رد بهسینۀ کسی زدن، ادا در آوردن
لج کردن، عناد ورزیدن، مخالفت کردن
تباین داشتن، اختلاف و ضدیت داشتن، مغایربودن
مقابله کردن، مقاومت کردن، اکراه داشتن، محکم ایستادن، ردّکردن، اعتراض کردن، برخوردکردن، تقبیح کردن
نفی کردن، تکذیبکردن، انکار کردن، باطل کردن، منع کردن
بهمبارزه طلبیدن