ضعیف بودن
فرهنگ فارسی طیفی
مقوله: علیت
] ضعیف بودن، نا نداشتن، بهبادی بندبودن
بیمار بودن
پژمردن، نرمشدن
لنگیدن، سلانه سلانه راه رفتن، سکندری خوردن، نوسان داشتن، آهسته رفتن
ضعیف شدن، ناتوان شدن، بیرمق شدن، سست شدن، ازنا افتادن، خسته شدن، فرسوده شدن، زوال یافتن